امكانات
جانبي |
 |
RSS 2.0
|
|
<-PollName->
<-PollItems->
خبرنامه وب سایت:
|
|
 |
دین جوامع اولیه
|
|
دین همپای جوامع انسانی پدید آمده و هیچگاه هم انسان بدون آن زندگی جمعی نداشته است. ادیان اولیه در شصت هزار سال پیش، بدوی، خام، محلی، و برای ما ناشناخته بوده اما بوده است. شاید بفرمائید، اینهمه اطمینان از کجاست.؟ درست است که هیچ سند معتبری از ادیان بشر اولیه در دست نیست اما، کمی توجه و دقت و غور در فلسفه، بخصوص نوشته های کانت که سر آمد فلاسفۀ نوین است، اثبات میکند که چون انسان اندیشه ورز همیشه بطور دسته جمعی زندگی کرده و هیچ اجتماعی حتی دو نفره بدون قوانین قراردادی که همان اخلاقیات باشد امکان ندارد پس، دین خاصی هم در میان آنها رواج داشته، هر چند بسیار ابتدائی و با دید امروزی خرافی و غیر علمی و نا آشنا برای ما بوده است. بزبان ساده، اخلاقیات قوانینی زمینی و مادی برای یک زندگی مشترک است. این مورد، شامل همراهی یک زن و مرد هم بعنوان شریک زندگی صادق است. خارج از این همرازی و همکاری، زندگی یک زن و شوهر امکان نداشته و یا در نهایت دوام نخواهد داشت. شراکت انسانها با هم در امور جنسی و یا مالی و حفاظتی، بدون پایبندی به قوانینی مورد توافق همگی، همیشه در معرض فروپاشی و خیانت و لطمه های جبران ناپذیر است. ضامن اجرائی این معاهدات چیست.؟ خود تک تک افراد و وجدان بیدار آنها. اما در عمل ممکن است غرایز بر این اراده غلبه کرده و عامداً و یا سهواً رعایت آنها فراموش شود. بهترین تضمین اجرائی برای آن همانا صورت دینی است. ناظری بیطرف، بینا، آگاه، دانا، و دارای قدرتی مافوق قویترین و مکارترین انسانها که میتواند حتی پس از مرگ هم سزای اعمال بد و خوب را بدهد و کسی را توان فرار از این اجر نیست. این فرمول در کلیت و در مورد اکثریت مردم کارساز بوده ولی بیشک افرادی هم بوده اند که در هر دوره آنرا شوخی دانسته و با خیال راحت دست به هر خلافی که مقتضی احوالش باشد زده اند. بر عکس کسانی هم بوده اند که علیرغم عدم اعتقاد به مسائل دینی، مراعات مسائل اخلاقی را کرده و حتی ظاهراً خود را مرعی قوانین دینی نشان داده اند. این افراد با توجه به فاجعه بودن حذف باورهای اخلاقی و در نهایت دینی، وجود آنرا لازم و حتمی و چاره ساز دانسته و اگر قدمی در تقویت آن برنمیدارند، در تضعیف آن نیز نمیکوشند. هیچ دولت و تشکیلاتی قدرت کنترل ضمیر افراد را ندارد و این نیرو فقط وجدان تابع اخلاقیات ماست که میتواند هر فردی را تحت فرمان خود نگهدارد. در دورۀ خاصی که آغاز آن از رنسانس اروپا شروع شده و در انقلابات صنعتی آنجا رونق یافته و در قرن نوزدهم به اوج خود رسید، مقوله ای بنام آفریدگار و خداوند قهار تحت واژۀ خرافه و غیر علمی طرد گردید و فلسفه های همسو با آن نیز زائیده شد. ماتریالیسم فویرباخ و دنبال کردن تعالیم وی از سوی بیشمار روشنفکران بعد از آن، پایه و شالودۀ دین را دچار تزلزل نمودند، و با مغلطه ای که یا عامداً و یا از روی سهو بود، همه چیز را تجربی و اثباتی فرض کرده و مسائل متافیزیکی را از بیخ منکر شدند. اما در نهایت یکی ازهمین پوزیتیویستهای منکر متافیزیک پروندۀ آنها را برای همیشه بست. حرف این بود، فلسفۀ پوزیتیویستی یا اثبات گرائی و یا تجربه گرائی صرف، مگرنه اینست که در حوزۀ فلسفه و بحثهای نظری گفته و اثبات میشود که، خود تماماً متافیزیکی و تئوری و صحبت و کلام است.؟ با نفی کلام و تز و تئوری و تفکر، اصولاً وسیله ای برای گفتگو وجود ندارد تا روند جریانات و تفکرات جدید را با هم مبادله کنیم. زبان مقوله ای متافیزیکی است که در پروسۀعمل و تجربه، یا به اثبات میرسد و یا طرد میگردد. اگر حوزۀ متافیزیک مهملات است، پس اثباتِ اثبات گرائی هم مهمل است.! اما اشتباهی فاحش و کمر شکن و خود خواهانه، بر اثر بیسوادی برخی بزرگان و تصمیم گیران و سیاستمداران و انقلابیون پیش آمد که اکثر فجایع امروز ناشی از آنست و بنظرم باید در این باره صحبت شود. اگر عمری باقی بود نظرم را در این مورد توضیح خواهم داد.
نظرات شما عزیزان:
|
چهار شنبه 17 فروردين 1401برچسب:, |
نظر بدهید
|
|
|
|